مدير فروش و توسعه كسب و كار شركت دانيلي پرشيا در گفت و گو با آهننیوز:
افزایش نرخ دلار تضمین سود فولاد نیست؛ برق و گاز، قاتل تولیدند / احتکار فولاد سازمانیافته نیست؛ اما کمعرضگی عمدی بیاثر نشده

با وجود رشد نرخ دلار، صنعت فولاد همچنان در تنگنای زیاندهی گرفتار است؛ جایی که قطعیهای مکرر برق، محدودیت گاز و افزایش هزینه نهادههای وارداتی، حاشیه سود را بلعیده و معادله «دلارِ بیشتر = سود بیشتر» را برای فولادسازان ایران بیاعتبار کرده است.
به گزارش خبرنگار رسانه خبری آهننیوز؛ با وجود رشد چندباره نرخ ارز در سال جاری، فولادسازان همچنان از زیاندهی میگویند؛ تناقضی که ذهن بسیاری را درگیر کرده است. فعالان این صنعت معتقدند قطعیهای برق و گاز، افزایش بهای مواد اولیه وارداتی، رکود تقاضا و سیاستهای چندنرخی ارزی، همه دست به دست هم دادهاند تا فولاد ایران نهتنها از جهش نرخ دلار سود نبرد، بلکه در تله هزینهها و محدودیتها گرفتار شود. در گفتوگو با نصير ضوئی، مدير فروش و توسعه كسب و كار شركت دانيلي پرشيا، زوایای پنهان این بحران، از رانتهای ارزی گرفته تا احتکار فولاد و انباشت محصولات نیمهخام بررسی شد.
چرا با وجود رشد چندباره نرخ دلار، فولادسازان همچنان از زیاندهی میگویند؟
افزایش نرخ دلار بهتنهایی ضامن سودآوری نیست. قطعیهای مکرر برق در تابستان و محدودیت گاز در زمستان بخشی از ظرفیت را از مدار خارج میکند، هزینههای ثابت را بالا میبرد و بخشی از محصولات نیمهساخته را از بین میبرد. از سوی دیگر، بسیاری از اقلام وارداتی مانند الکترود گرافیتی، نسوز و فروآلیاژ دلاری هستند و با جهش ارز، بهای تمامشده رشد میکند. در همین حال، تقاضای داخلی در برخی مقاطع کمجان بوده و صادرات هم بهواسطه محدودیتهای انرژی و مالی با نوسان روبروست؛ همه اینها باعث میشود صورتهای مالی زیانپذیر شوند حتی اگر قیمت ارز بالا باشد.
افزایش نرخ ارز واقعاً هزینهساز است یا بهانهای برای گرانی فولاد؟
هر دو وجه را باید دید. از یکسو ارزبری مصرفی صنعت واقعاً بالاست و جهش نرخ ارز مستقیم به هزینهها اصابت میکند. از سوی دیگر، در برخی دورهها بخشی از افزایش قیمتها ناشی از انتظارات و موجهای روانی بازار است—بهویژه در معاملات نقدی—نه صرفاً رشد واقعی هزینه. در نهایت، وقتی تولید بهدلیل محدودیت انرژی افت میکند، امکان انتقال کامل هزینهها به قیمت نهایی کاهش مییابد.
رانت ارزی در صنعت فولاد چقدر جدی است و چه کسانی از آن سود میبرند؟
کانون رانت در «چندنرخی بودن ارز» است نه ذات صنعت فولاد. تا پیش از تمرکز بر بازار ارز توافقی در اواخر ۱۴۰۳، اختلاف نرخها امکان انتفاع غیرمتقارن را برای برخی بازیگران فراهم میکرد. با حرکت بهسوی کشف نرخ در بازار توافقی، دامنهی رانت محدودتر شده و شفافیت افزایش یافته است.
احتکار فولاد در مقاطع بحرانی را تأیید میکنید یا تکذیب؟
گزارشهای موردی از احتکار دیده شده اما شواهدی از احتکار سازمانیافته و فراگیر در سطح ملی منتشر نشده است. الزام عرضه در بورسکالا و پایش «کف عرضه» انگیزه کمعرضگی عمدی را کاهش داده و در عمل نقش بازدارنده داشته است.
چرا بهجای تولید کیفی، شاهد انباشت محصولات نیمهخام هستیم؟
اختلالهای انرژی، خطوط نورد/پوشش را متوقف میکند و سبد محصول را به سمت شمش و اسلب سوق میدهد. رکود صنایع پاییندستی (ساختمان، خودروسازی) جذب محصولات باکیفیت را کاهش داده و محدودیتهای فنی/تحریمی اخذ گواهیهای بینالمللی را دشوار کرده است. نتیجه، سهم بالاتر محصولات نیمهخام و انباشت در برخی مقاطع است.
سود اصلی نوسانات ارزی به جیب تولیدکننده میرود یا دلال؟
در کوتاهمدت معمولاً دارندگان موجودی (دلال/انباردار) منتفع میشوند چون میتوانند سریعتر قیمتها را با بازار تطبیق دهند. تولیدکننده زمانی از تضعیف ریال بهره میبرد که انرژی پایدار داشته باشد و قراردادهای صادراتی شناور یا منعطف در اختیارش باشد.
دولت در کنترل بازار فولاد ناتوان است یا تعمداً چشمپوشی میکند؟
دولت ابزارهایی مانند بورسکالا، تعیین قیمت پایه، کف عرضه و عوارض صادراتی را بهکار گرفته است؛ اما محدودیتهای ساختاری انرژی و نوسانات ارزی کارایی این ابزارها را محدود میکند. مسأله بیشتر «ساختاری» است تا چشمپوشی عمدی.
آیا صنعت فولاد از دلار بهعنوان ابزار فشار بر دولت و بازار استفاده میکند؟
مستند معتبری از تبانی ارزی صنعت ارائه نشده است. رفتار قیمتی فولاد عمدتاً تابع فرمولهای بورسکالا و نرخهای مرجع صادراتی/ارزی است؛ بنابراین همحرکتی قیمتها با نرخ ارز لزوماً به معنای استفاده ابزاری نیست.
صادرات فولاد قربانی سیاستهای غلط است یا منافع پنهان برخی ذینفعان؟
عوامل سیاستی/ساختاری نقش پررنگتری دارند: محدودیت انرژی، تغییرات عوارض و الزامات ارزی و محدودیتهای مالی/تحریمی. این عوامل ظرفیت صادراتی را محدود کردهاند؛ نقش منافع پنهان در مقایسه با این متغیرها کوچکتر است.
آینده بازار فولاد را رانت تعیین میکند یا واقعیت اقتصادی؟
دست بالا با واقعیتهای اقتصادی خواهد بود اگر سه قفل باز شود: ثبات و یکسانسازی عملیاتی ارزی، دسترسی پایدار به انرژی (برق/گاز)، و حرکت بهسوی محصولات با ارزش افزوده بالاتر و تنوع بازارهای صادراتی.
انتهای پیام/ م
اشتراکگذاری
ارسال نظر
نظرات
هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده است.