خبرنگاری شغل نیست… / نه مدیحهگوییم، نه دشمن؛ ما فقط مینویسیم

امروز، روز من است. اما برای یکبار هم که شده، نمیخواهم درباره «صنعت» بنویسم، بلکه میخواهم برای «خودم» بنویسم؛ برای آنکه ۳۶۵ روز سال، بیوقفه از بحران، پیشرفت، فساد و تولید نوشت.
خبرنگاری شغل نیست…
خبرنگاری، جان دادن به لحظههاییست که بوی جوهر، دود، عرق، و گاهی هم اشک میدهد.
امروز، روز من است. اما برای یکبار هم که شده، نمیخواهم درباره «صنعت» بنویسم، بلکه میخواهم برای «خودم» بنویسم؛ برای آنکه ۳۶۵ روز سال، بیوقفه از بحران، پیشرفت، فساد و تولید نوشت.
در روزهایی که صنعت در بحران بود، ایستادم.
در روزهایی که سودآوری، لبخند به لب کارخانه آورد، با لبخند نوشتم.
در روزهایی که بوی فساد میآمد، تلخ شدم، خشمگین شدم؛ نوشتم تا شاید دستی بلرزد، مدیری بیدار شود، سامانی اصلاح شود.
اما یک حقیقت تلخ را باید گفت:
مدیران ما، اغلب از خبرنگار میترسند.
از صداقت بیرحم ما،
از سوالهایی که ملاحظهکار نیستند،
از شفافیتی که همیشه خوشایند نیست.
ولی ای مدیر عزیز!
ما دشمن تو نیستیم.
ما آینهایم.
گاهی ترکخورده، گاهی مهآلود، اما اگر جرأت دیدن داشته باشی، تو را بهتر از هر مشاور و گزارش رسمی خواهیم شناخت.
ما میتوانیم یار تو باشیم؛
نه برای پنهانکاری،
بلکه برای به دوش کشیدن سنگینی حقیقت.
گاهی تند مینویسیم،
گاهی تلخ،
اما مگر تمام تلنگرها با لبخند است؟
ما خبرنگاران صنعتی هستیم؛
با کفشهای خاکی، دوربینهای خسته، نوتبوکهای داغ، و چشمهایی که هنوز برق حقیقت دارند.
ما نمیخواهیم قهرمان باشیم،
فقط میخواهیم،
نبض صنعت را
صادقانه بتپانیم.
روز ما مبارک… اگر هنوز کسی صدای ما را بشنود.
اشتراکگذاری
برچسبها
ارسال نظر
نظرات
هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده است.