کد خبر: 17149 0

«هم‌دستی یا قربانی؟» / مرز باریک سازش مدیران فولادی با مافیای باج‌گیر رسانه‌ای

«هم‌دستی یا قربانی؟» / مرز باریک سازش مدیران فولادی با مافیای باج‌گیر رسانه‌ای

این گزارش، شرح یک پدیده شوم است که در سایه روابط عمومی‌های ترسو و هیئت مدیره‌های نگران، تبدیل به یک عرف غیرقانونی شده است. در این بازار سیاه، قلم نه برای اطلاع‌رسانی، بلکه به عنوان یک ابزار تهدید و فشار، علیه کسانی که چرخ‌های تولید این کشور را می‌گردانند، به کار گرفته می‌شود.

به گزارش آهن‌نیوز: میلاد مرجانی:

 از اینجا یک سطر فاصله بگیرید و با قلمی که باید روایتگر حقیقت باشد، اما این روزها تلخی یک معامله پنهان را گزارش می‌دهد، باید نوشت: صنعت فولاد ایران، یکی از ستون‌های استوار اقتصاد ملی، نه از تحریم‌ها یا نوسانات بازار جهانی، بلکه از پدیده‌ای مخرب‌تر در حال آسیب دیدن است: باج‌خواهی رسانه‌ای.

این گزارش، شرح یک پدیده شوم است که در سایه روابط عمومی‌های ترسو و هیئت مدیره‌های نگران، تبدیل به یک عرف غیرقانونی شده است. در این بازار سیاه، قلم نه برای اطلاع‌رسانی، بلکه به عنوان یک ابزار تهدید و فشار، علیه کسانی که چرخ‌های تولید این کشور را می‌گردانند، به کار گرفته می‌شود.

معمای افشاگری‌های یک‌شبه

در هفته‌های اخیر، حذف ناگهانی یک مطلب افشاگرانه در خصوص یکی از مجتمع‌های فولادی مهم استان یزد، بار دیگر توجه را به سازوکار نامرئی‌ای جلب کرد که میان برخی نشریات کم‌تیراژ (و گاه فاقد مجوزهای قانونی لازم از وزارت ارشاد) و مدیران روابط عمومی صنایع در جریان است. انتشار مطلب، پس از چند روز پر التهاب، به ناگهان از صفحات مجازی و آرشیو رسانه منتشرکننده ناپدید شد؛ علت را باید در کیف‌های سیاهی جست‌وجو کرد که سکوت را می‌خرند.

این چرخه، سناریوی مشخصی دارد. رسانه‌ای نامشخص، با تکیه بر اطلاعاتی ناقص، جهت‌دار یا حتی صرفاً شایعات، گزارشی با ادبیاتی تند و اتهام‌آمیز علیه یک شرکت بزرگ فولادی منتشر می‌کند. هدف از این افشاگری، اغلب اصلاح یا روشنگری نیست، بلکه تبدیل شدن به یک اهرم فشار اقتصادی است.

ترس مدیران و فروش آبرو

در این بازی دو سر باخت، نقش صنایع فولادی مبهم و رنج‌آور است. بخش بزرگی از این سازش، از ترس سازمانی ریشه می‌گیرد. مدیران روابط عمومی، برای حفظ میز خود و جلوگیری از پرسش‌های جدی مدیران بالادستی که چرا «گذاشتید این آبروریزی منتشر شود»؛ ترجیح می‌دهند به جای مقابله قانونی و شفاف‌سازی، مسیر تطمیع را در پیش بگیرند. برای این مدیران، هزینه مالی تطمیع کمتر از هزینه حرفه‌ایِ «چالش‌دار شدن در پیشگاه مدیرعامل» است.

اما رقت‌انگیزتر، ورود مستقیم برخی مدیران عامل یا اعضای هیئت مدیره به این بازی است. آن‌ها خود، دست به تلفن می‌شوند، با واسطه‌ها وارد مذاکره می‌شوند و با لحنی خواهش‌آمیز، در ازای پرداخت مبالغی هنگفت، درخواست «حذف مطلب» یا «عدم پیگیری سوژه» را دارند. آن‌ها در مقابل این باج‌خواهی زانو می‌زنند، نه به دلیل گناهکار بودن، بلکه برای فرار از هزینه‌های طولانی‌مدت دعواهای رسانه‌ای در فضای متشنج کنونی.

نتیجه؟ تقویت یک سیستم فاسد

این روش، نه تنها آبروی صنعتی که با خون دل ساخته شده را به حراج می‌گذارد، بلکه مستقیماً به تقویت یک سیستم فاسد رسانه‌ای کمک می‌کند. این رسانه‌ها در واقع به جای دغدغه‌مندی تولید یا مردم، تبدیل به «دلالان سکوت» شده‌اند. آن‌ها با تکیه بر تیغ تهدید، سهم خود را از سفره تولید ملی برمی‌دارند و بدنه مطبوعات شریف کشور را نیز زیر سوال می‌برند.

پایان این یادداشت، نه با یک راه‌حل، بلکه با یک اندوه عمیق همراه است. اندوه از اینکه در اقتصادی که تشنه شفافیت و رسانه‌های مستقل است، هنوز چوب حراج بر آبروی تولید زده می‌شود و مدیران، برای حفظ میز خود، راه سکوت و سازش را برمی‌گزینند.

انتهای پیام/ م

اشتراک‌گذاری

ارسال نظر

نظرات

هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده است.